هرچند مارکس همۀ عمر خود را صرف بررسی و تحلیل «قانون حرکت اقتصادی » جامعۀ سرمایه داری و کارکرد نیروهایی که به گفته وی مقدّر بود آن را تضعیف و در نهایت نابود کنند، کرد؛ امّا جای بسی شگفتی است که مباحث چندان رضایتبخشی در خصوص خودِ مقولۀ مارکسیِ سرمایه وجود ندارد. تأکید مارکس بر ضرورت توسعۀ «مفهوم دقیق سرمایه» بود زیرا این مفهوم مطلقاً نمایانگر تناقضات «جامعۀ بورژوایی» و در عین حال، محدودیتهایی است که «روابط بورژوایی را به سویِ نابودی اش سوق میدهد» (1953: 237). برای درک مفهوم دقیق سرمایه (از نظر مارکس) لازم است آنچه که مارکس «موجودیّت دوگانه» یا «مالکیّت اقتصادی » و «مالکیّت حقوقی » سرمایه مینامد را تجزیه وتحلیل کنیم (1962b: 456,460) که اوّلی به رابطۀ تولید و دوّمی به رابطۀ مالکیّت سرمایه اشاره دارد.[1] در فصل نخست، این جنبۀ نسبتاً ناشناخته از نقد اقتصاد سیاسی، مورد تجزیه و تحلیل قرار میگیرد. این فصل در دو بخش به موجودیّت دوگانۀ سرمایه میپردازد: بخش اول وجود اقتصادی سرمایه را اولاً به مثابۀ رابطۀ محض اجتماعی و ثانیاً به عنوان کلّیت اجتماعی میکاود. بخش دوم به موجودیّت حقوقی سرمایه در دو مفهوم کاملاً متفاوت مالکیّت فردی سرمایه می پردازد: مالکیّت فردی طبقۀ سرمایه دار و مالکیّت فردی سرمایه دار منفرد .
Comments